کشمکش هاى اخير ميان جناحهاى رژيم اسلامى، صرفا نقطه آغازى بر يک سلسله درگيرى هاى اجتناب ناپذير و به مراتب حاد تر و خرد کننده تر در درون حکومت اسلامى است. يک واقعيت بسيار ساده پشت تمام اين کشمکش هاست، و آن اينست: مردم ايران حکم به رفتن رژيم اسلامى داده اند. محتوا و مبناى جنگ داخلى امروز در حکومت ارتجاع اسلامى، اختلافات نگرشى جناحهاى چند گانه رژيم بر سر اقتصاد دولتى يا بازار، برقرارى يا عدم برقرارى مناسبات با غرب، يا حتى اختلافات عقيدتى بر سر اسلام و اسلاميت و ولايت فقيه نيست. اين داستان ٥ سال قبل نيست. جدالهاى امروز، نتيجه تکاپوى مذبوحانه جناحهاى حاکميت براى حفظ نظام منحوس اسلامى در برابر حکم تاريخى مردم است. همه، در داخل و خارج ايران، در داخل و خارج حکومت، چهره خشمگين مردمى را که عزم کرده اند کار رژيم را تمام کنند، از پس انتخابات اخير ديده اند. ايران ديگر براى ضد انقلاب اسلامى به شيوه هاى تاکنونى قابل حکومت کردن نيست. جدال امروز جناحهاى حاکميت جدالى بر سر حفظ نظام شان است. جدالى بر سر يافتن و حاکم کردن آن سياست و آن چهارچوبى براى رژيم اسلامى است که به زعم هريک ميتواند بساط ديکتاتورى و لفت و ليسشان را محفوظ بدارد .
اين تصور که يک جمهورى اسلامى تعديل شده، "ليبراليزه شده"، "ايرانيزه شده"، با آخوندهاى اهلى و اسلامى "نهادينه" که تن کريه خود را در کرست قانون چپانده است ميتواند مردم را به تمکين بکشاند و بدنبال کار و زندگى شان بفرستد، مسخره است. اين تصويرى است که خاتمى و ائتلاف پشتيبان او از اهداف خود بدست ميدهند. جناح خامنه اى و طرفداران از رو بستن شمشير خونين اسلام حاضر نيستند به اين خيالپردازى گردن بگذارند. اينها ميدانند که هر ذره سازش رژيم با مردم پيش در آمد ناسازگارى بيشتر مردم با رژيم است. اينها ميدانند که از خرداد ١٣٦٠ تا امروز فقط با کشتن و زدن بقاء خود را تضمين کرده اند. اينها مواعيد و عملکرد خاتمى ها را خيانت به نظام و حاکميت اسلام و مقدمه سرنگونى کل رژيم اسلامى ميدانند و آماده اند به همين عنوان با آن مقابله کنند .
اما سياست مدافعان خامنه اى و انصار حزب الله نيز به همان اندازه خيالى و پوچ و پا در هواست. خاتميون هشدار ميدهند که قلدربازى و قشريگرى و آدمکشى عريان اسلامى خيرش را به اندازه کافى رسانده و ديگر چاره کار نيست. اين روشها عمر خود را کرده اند. فهميده اند که مردم دارند براى جمع کردن اين بساط تکان ميخورند. ميدانند ولايت فقيه و حکومت الهى ديگر نه ابزار ارعاب مردم، بلکه مايه تحريک آنهاست. ميگويند اين روشها مردم را به انقلاب ميکشاند. بايد تعديل شود .
ترس هردو طرف بجاست. نسخه هاى هر دو طرف پوچ و بى نتيجه است. راهى ندارند. اين جنگ بازنده هاست. جامعه دارد رژيم اسلامى را دفع ميکند. رژيم اسلامى بايد برود و دارد ميرود. رويدادهاى امروز لحظات و دقايقى در سير فروپاشى اينهاست. هنوز چرخشهاى بسيارى در راه است. تا روز سقوط شان، تا روز پيروزى شيرين مردم، اين جماعت اوباش بارها وحدت خواهند کرد، و باز به جان هم خواهند افتاد. "ليبرال" خواهند شد و باز حکومت نظامى اعلام خواهند کرد. رجز خواهند خواند و التماس خواهند کرد. يک چيز اما مسلم است: در طول اين دو دهه هرگز مردم در چنين موقعيت مناسبى براى برچيدن بساط رژيم اسلام قرار نداشته اند .
شرط پيروزى، ادامه مبارزه عليه کليت رژيم اسلامى و در منگنه گذاشتن همه جناحهاى حکومت ارتجاع اسلامى در ايران است. اين کابوس خيزش مردم است که اينها را بجان هم انداخته است. اينها بايد بروند، مردم براى تعويض خامنه اى ها با خاتمى ها و منتظرى ها و گرفتن چماق انصار حزب الله و پس دادنش به بهزاد نبوى ها و چاقوکش هاى "خط امام" به ميدان نيامده اند. مردم حکمشان را داده اند .
حزب کمونيست کارگرى، طبقه کارگر و همه مردم ايران را به برپايى يک انقلاب عليه رژيم نکبت بار اسلامى و برقرارى جامعه اى آزاد و انسانى فراميخواند .